loading...
EshGhe KhaMooSh
Mostafa بازدید : 48 پنجشنبه 21 اردیبهشت 1391 نظرات (0)
پیرمردی صبح زود از خانه اش خارج شد. در راه با یک ماشین تصادف کرد و آسیب دید. عابرانی که رد می‌شدند به سرعت او را به اولین درمانگاه رساندند.
پرستاران ابتدا زخمهای پیرمرد را پانسمان کردند. سپس به او گفتند: "باید ازشما عکسبرداری بشود تا جائی از بدنت آسیب و شکستگی ندیده باشد.
پیرمرد غمگین شد، گفت عجله دارد و نیازی به عکسبرداری نیست.
پرستاران از او دلیل عجله اش را پرسیدند.زنم در خانه سالمندان است. هر صبح آنجا می‌روم و صبحانه را با او می‌خورم. نمی‌خواهم دیر شود!
پرستاری به او گفت: خودمان به او خبر می‌دهیم. پیرمرد با اندوه گفت: خیلی متأسفم. او آلزایمر دارد. چیزی را متوجه نخواهد شد! حتی مرا هم نمی‌شناسد!
پرستار با حیرت گفت: وقتی که نمی‌داند شما چه کسی هستید، چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او می‌روید؟
پیرمرد با صدایی گرفته، به آرامی گفت:
اما من که می‌دانم او چه کسی است..!
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
Profile Pic
Salam Man Mostafa Hastam 18 Sale Az Shahrestane Esfrayen Omid Varam Az In Weblog Man Khoshetoon Biad Mammnonam Nazar YadeToon Nare :D Age Enteghadi Darin Be Id yahoom Pm BEdin
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    ایا وبلاگ خوبی دارم ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 25
  • کل نظرات : 8
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 4
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 6
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 8
  • بازدید ماه : 59
  • بازدید سال : 189
  • بازدید کلی : 3,799
  • کدهای اختصاصی


    ابزار چت روم

    چت روم



    فال حافظ


    ساخت كد آهنگ

    ساخت كد موزیک آنلاین


    دیکشنری آنلاین

    دیکشنری آنلاین

    mouse code

    كد ماوس