loading...
EshGhe KhaMooSh
Mostafa بازدید : 44 چهارشنبه 14 تیر 1391 نظرات (2)

با اصرار از شوهرش می‌خواهد که طلاقش دهد. شوهرش میگوید چرا؟ ما که زندگی‌ خوبی‌ داریم. از زن اصرار و از شوهر انکار. در نهایت شوهر با سرسختی زیاد می‌پذیرد، به شرط و شروط ها. زن مشتاقانه انتظار می‌کشد شرح شروط را. تمام ۱۳۶۴ سکهٔ بهار آزادی مهریه آت را می‌باید ببخشی. زن با کمال میل می‌پذیرد. در دفترخانه مرد رو به زن کرده و میگوید حال که جدا شدیم

Mostafa بازدید : 46 چهارشنبه 14 تیر 1391 نظرات (0)

دیشب با دوستم رفته بودم رستوان.... روبروی ميز ما یه دختر پسر نشسته بودن که پسره پشتش به ميز ما بود،معلوم بود با هم دوست هستند،اتفاقی چشمم به چشمه دختره افتاد.... قشنگ معلوم بود پسره عاشقه دخترست،

Mostafa بازدید : 42 چهارشنبه 14 تیر 1391 نظرات (0)

سلامتی رفیقی که اسم ما گوشه موبایلش خاک میخوره !
.
.
.
جز یاد تو در خاطر من نیست عزیزم / مانند تو عشق با صفا کیست عزیزم
بی یاد تو زندگی مرا نیست عزیزم / در عشق بود نمره ی تو بیست عزیزم . . .
.
.
.

Mostafa بازدید : 54 سه شنبه 30 خرداد 1391 نظرات (0)
” قد بالای ۱۸۰، وزن متناسب ، زیبا ، جذاب و …این شرایط و خیلی از موارد نظیر آنها ، توقعات من برای انتخاب همسر آینده ام بودند. توقعاتی که بی کم و کاست همه ی آنها را حق مسلم خودم میدانستم .
Mostafa بازدید : 47 پنجشنبه 21 اردیبهشت 1391 نظرات (1)

از ديروزها به دنبالت دويدم و به اميد ديدارت به امروز رسيدم ولي افسوس...!

افسوس که تو به فرداها سفر کردي

برای دیدن بقیه به ادامه مطلب مراجعه فرمایید ...

Mostafa بازدید : 37 پنجشنبه 21 اردیبهشت 1391 نظرات (1)

روزی رسول خدا (صل الله علیه و آله) نشسته بود، عزراییل به زیارت آن حضرت آمد
پیامبر(صل الله علیه و آله) از او پرسید:
ای برادر! چندین هزار سال است که تو مأمور قبض روح انسان ها هستی
آیا در هنگام جان کندن آنها دلت برای کسی سوخته است؟
عزارییل گفت در این مدت دلم برای دو نفر سوخت:…


Mostafa بازدید : 44 پنجشنبه 21 اردیبهشت 1391 نظرات (0)

کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید: “می‌گویند فردا شما مرا به زمین می‌فرستید، اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی چگونه می‌توانم برای زندگی به آنجا بروم؟” …..

Mostafa بازدید : 83 پنجشنبه 21 اردیبهشت 1391 نظرات (1)

دخترک شانزده ساله بود که برای اولین بار عاشق پسر شد.. پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود. دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد…

……….

Mostafa بازدید : 46 پنجشنبه 21 اردیبهشت 1391 نظرات (0)


چه عجیب است رسم روزگار تویی که بهترین بهار را برایم

رقم زدی امسال با رفتنت بد ترین نوروز را تجربه میکنم

امید وارم شیرینی لحظهایت به اندازه تلخی لحظه هایم زیاد باشد ...

درباره ما
Profile Pic
Salam Man Mostafa Hastam 18 Sale Az Shahrestane Esfrayen Omid Varam Az In Weblog Man Khoshetoon Biad Mammnonam Nazar YadeToon Nare :D Age Enteghadi Darin Be Id yahoom Pm BEdin
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    ایا وبلاگ خوبی دارم ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 25
  • کل نظرات : 8
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 10
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 12
  • بازدید ماه : 63
  • بازدید سال : 193
  • بازدید کلی : 3,803
  • کدهای اختصاصی


    ابزار چت روم

    چت روم



    فال حافظ


    ساخت كد آهنگ

    ساخت كد موزیک آنلاین


    دیکشنری آنلاین

    دیکشنری آنلاین

    mouse code

    كد ماوس